هفده ماهگی!
سلام امیر علی مامان !
پسرم ، این روزها مامان سخت مشغوله و تو هرروز دلبری تازه ای رو یاد میگیری و مامان رو عاشقتر و عاشق تر میکنی!
امیر علی عزیزم در ابتدای هفده ماهگی زائر حرم امام رضا شد و اولین سفرش رو به مشهد مقدس تجربه کرد.خیلی خوش سفر بود و مامان رو به جز درمورد غذا اصلا اذیت نکرد!
از ابتدای این سفر به طور ناگهانی امیر علی همه کلمات رو کامل ادا میکنه و جمله های زیادی رو یاد گرفته! زیباترین کلمه این روزها کلمه مادر (مادی) امیر علی جونه که به مادرجونش میگه و همین طور جیبه(نصیبه)که برای خاله جون به کار میره! این روزها پسر گلم مریض شده بود و سرماخوردگی خیلی اذیتش کرد.
جدیدا دلبر شده و هرروز اداهای تازه یاد میگیره !هروقت کسی میخواد بخوابه زود میره بغلش دراز میکشه و خودشو میچسبونه به اون شخص! بارها وبارها مامانو بوس میکنه و نازش میکنه!
عشق کوچولوی مامان!واقعا من بی تو چطوری این همه سال نفس کشیده بودم!!!؟؟