بابا اومد!
سلام پسر گلم
تو هم مثل من خوشحالی نه؟ اره عزیزم بابا اومده تا مارو با خودش ببره خونه! خونه تازه ما که من هنوز ندیدمش ولی یک اتاق واسه تو داره و من هرشب قبل از خواب براش نقشه میکشم تا برای اومدنت اماده اش کنم!
وای گل پسر مامان ، دیدی بابا چقدر تعجب کرد! اولش گفت اه تو که هنوز مثل اولی ولی بعدش که شکمم رو دید چشماش چهارتا شد!!!ا
شنبه با بابا رفتیم کلی برات اسباب بازی دیدیم که قراره امروز یا فردا برات بخریم! بابا که هر چی میبینه میگه اینم بخریم!
راستی بابا وقتی لباساتو دید خیلی ذوق کرد!همش میگه پسرم زود بیا زودباش! میگم اخه زودتر از 9ماه که نمیشه میگه نه من دیگه طاقت ندارم زود بیاد من ببینمش!میخوام 5شنبه که میریم دکتر با بابا بریم اونم ببینتت بلکه یک کم اروم شه!
فینگیل خان، میبینم که روزها خوابی و شبها تا من میخوام بخوابم لگدهاتو شروع میکنی! نکنه وقتی بیای پیشم هم اینجوری باشی؟؟!!
هرجور باشی مامان خانوم دوستت داره!