یک سالگی و...
من یک پسر یکساله هستم بنابراین میتونم خیلی کارا بکنم و خیلی جاها سرک بکشم مثلا:
یا اینجا:
یا اینجا:
و اما کارهایی که میکنم:
از یک هفته مونده به تولدم شروع کردم به تمرین حرف زدن و حالا کلمه های زیاده بلدم(البته فقط اول کلمه هارو میگم) مثل:
آبه=آب
بابا
مه مه=؟!
اببه= اکبر(نماز خوندن)
په په=نون
دای دای=دایی
دردر=بیرون
آتا=پدربزرگم
جیش دردر
چی=چراغ
قیم=بله
عممه= عمو پورنگ
نا=ناهار
هام=غذا
اته=ات(گوشت)
نانای
هیچ تلاشی برای راه رفتن نمیکنم و همچنان با کمک دیوار خونه رو میگردم.
اسباب بازی هامو خیلی دوست دارم و الان میتونم تنهایی با اونا بازی کنم.
از هفته پیش توی اتاق خودم میخوابم.
دیگه غذای خودمو دوست ندارم و باید حتما غذای سفره بخورم.
عصرها حتما عمو پورنگ رو میبینم و نانای میکنم.
کتابامو خیلی دوست دارم و روزی هزار بار مامان بیچاره اونارو برام میخونه.
کلا من الان مرد بزرگی شدم !