این روزها..

وای وای سلام که امروز وقتی تاریخ اخرین پست رو دیدم باورم نشد که کم مونده دوماه بشه که من چیزی ننوشتم ، البته امیر علی گل خودش میدونه چرا!!

پسرگل من الان 14 ماهه شده و عجیب شیطون !! دیگه واقعا گاهی کم میارم!

علی رغم اینکه پسر من در هفت ماهگی کامل چهاردست و پا میرفت و الان 2-3 ماهی هست که با کمک دیوار راه میره ولی هنوز مارو در حسرت قدمهای کوچیکش  گذاشته و کم کم داره مارو نگران میکنه! البته 2هفته ای هست که مسافت های کمی رو بدون کمک میره ولی جرات راه رفتن بطور جدی رو هنوز نداره!

دایره واژگان پسرم خیلی وسیع شده و برخی کلمات کامل و هدفمند ادا میشن ، مثلا وقتی با من کاری داره مامان کامل گفته میشه و هر بار که در جواب جان رو میشنوه بیشتر وبیشتر مامان میگه و من با خدم میگم خدایا ایا خوشبختی بالاتر از این نیز هست!!!؟؟؟ و یا بابا که بارها گفته میشه و از این دست کلمات و بقیه کلمات هم بصورت ناقص.

همچنین امیر علی ارتباطات رو کامل درک کرده مثلا عمو هادی همیشه همراه با زن عمو مهسا ادا میشه ویا خاله جون با عمو مسعود!

کارهایی که ازش خواسته میشه رو انجام میده و جدیدا کتاهارو بیخیال شده و با اسباب بازی هاش سرگرمه خصوصا حلقه های چند رنگ که خیلی براش جذابه و تونسته رنگ بنفش و نارنجی رو یاد بگیره!

با دهانش حرکت ماهی رو انجام میده و صدای سگ و گربه (البته بجای میو چیزی شبیه می می می رو میگه) را در جواب میگه.

برای اجرای خواسته هاش شدیدا پا فشاری میکنه و گاها عصبانی میشه و داد و فریاد را همیندازه که توجهی بهش نمیشه.

پسرم همچنین موهاش رو برای  دومین بار کوتاه کرده که همه پسندیدند.(اولین بار 10روز قبل از تولدش بود)

همچنین یکی از دندونهای نیش بالا دراومده و امیر علی خان الان 9تا مروارید داره!

وقتی بهش میگیم عزیز مامان کیه زود جواب میده من!من! و با دست به خودش اشاره میکنه!

تمام اعضای بدنش رو کامل یاد گرفته و نشون میده !

خلاصه پسرک من!شازده کوچولوی من کم کم داره مردی میشه  و من هروز خدارو برای این نعمت بی پایان شاکرم!