امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

امير علي ، ثمره يك عشق ...

We are busy

سلام آدم وقتی وبلاگ پسرشو بیشتر از یک ماه آپ نکنه اینطوری میشه که دیگه نمیدونه چی باید بنویسه!!!! این روزها به خاطر اتفاق بدی که برای مامانی امیر علی افتاده(تصادف کرده) سرمون خیلی شلوغه و تنها کاری که یادمون نبوده ثبت خاطرات گل پسره! امیرعلی بیست ماهگی رو هم پشت سر گذاشت و به نیمه بیست و یک ماهگی رسیده ! پسری شده شیرین زبون و بینهایت شلوغ که یک لحظه هم اجازه آرامش به مامان خانوم و بابا نمیده! خیلی کامل و روان حرف میزه و کلی شعر رو از حفظ میخونه ( ببعی میگه بع بع - عروسک من- توپ سفیدم- آهوی دارم و نینی کوچولو گل پسره)! تا 5 به ترکی میشمره و جدیدا با کتاباش برای خودش قصه تعریف میکنه! این قسمتش خیلی بامزه و دیدنیه چون فقط خودش متوجه میشه...
15 خرداد 1392

گردش بهاری!

پسرک نوزده ماهه من ،این روزها که بلبل خوش الحان خانه مان شده ای، این بوسه ها و نوازش ها، دوستت دارم مامان های گاه و بیگاهت ، مرا به عرش میرساند و هرروز پروردگار را شاکرم و سجده می کنم در برابر عظمتش ! خدایا این فرشته کوچک که برما فرستاده ای به راستی که خود خود بهشت است! به خداقسم که آرزوی دیدار بهشت را دیگر نمی کنم باتو! امیر علی مامان این روزها قشنگ صحبت میکنه و جملات طولانی تری رو میگه مثل مامان دوستت دارم یا مامان من شیر میخوام تقریبا همه چیز رو کامل میگه و فکر میکنم دوسه ماه اینده کامل صحبت کنه! با اینکه ترکی صحبت میکنه گاها فارسی هم میگه مخصوصا تکه هایی از شعر حسنی رو!در پایان نوزده ماهگی 16تا دندون داره و تا سه میتونه بشمره! به...
5 ارديبهشت 1392

یک و نیم سالگی و عید نوروز!

سلام بر همه دوستان خوب وبلاگی امیر علی جون! سال نو بر همه مبارک و شاد باد! امیر علی جون یک ونیم ساله شد! هوراااااااااااااا بزن اون دست قشنگه رو به افتخار مرد کوچولو که با ورود به نیم سال دوم سال دوم زندگیش به خوبی حرف  می زنه! جمله میگه و میدوه! پسر کوچولوی ما این روزها در کنار مامان خانوم که از پایان نامه اش دفاع کرده و خیالش اسوده است روزهای خوبی رو میگذرونه!کتاب هاش رو باز میکنه و شکل ها رو با کلماتش میگه! تا سه به ترکی میشمره!در جمع و جور کردن خونه به مامانش کمک میکنه و خلاصه اینکه حالا دیگه نی نی کوچولوی سال پیش امسال نوروز مثل یک آقا میره عید دیدنی و همه جارو به هم میریزه! امیر علی در لاله پارک! بازی با لگو که این...
10 فروردين 1392

هفده ماهگی!

سلام امیر علی مامان ! پسرم ، این روزها مامان سخت مشغوله و تو هرروز دلبری تازه ای رو یاد میگیری و مامان رو عاشقتر و عاشق تر میکنی! امیر علی عزیزم در ابتدای هفده ماهگی زائر حرم امام رضا شد و اولین سفرش رو به مشهد مقدس تجربه کرد.خیلی خوش سفر بود و مامان رو به جز درمورد غذا اصلا اذیت نکرد! از ابتدای این سفر به طور ناگهانی امیر علی همه کلمات رو کامل ادا میکنه و جمله های زیادی رو یاد گرفته! زیباترین کلمه این روزها کلمه مادر (مادی) امیر علی جونه که به مادرجونش میگه و همین طور جیبه(نصیبه)که برای خاله جون به کار میره! این روزها پسر گلم مریض شده بود و سرماخوردگی خیلی اذیتش کرد. جدیدا دلبر شده و هرروز اداهای تازه یاد میگیره !هروقت کسی میخو...
10 اسفند 1391

امیرعلی 16ماهه!

پسرگلم امروز شانزده ماهگی رو تموم کرد و وارد ماه هفدهم زندگیش شد! خداجونم یعنی شانزده سالگی امیرعلی پسزم چه شکلی میشه؟اخلاقش چه جوریه؟!!! و اما این روزها شکوفه بهاری من،بزرگ و بزرگتر شده همه میگن که قدش بلندترشده! البته من خودمم هم این مطلبو فهمیدم چون که دیگه زیر پاش بالش نمیزاره تا چراغارو روشن و خاموش کنه! علاقه عجیبی به ریختن لباس ها چه چرک چه تمیز به داخل لباسشویی داره!غذارو بدون کمک میخوره و در راه رفتن و دویدن مشکلی نداره ! اعضای بدن شامل: چشم-گوش-بینی-دندان-زبان-مو-سر-دست-پا-انگشتها-ناخن-بازو-شکم و قلب رو نشون میده! شبها بارهاوبارها کتابهاش رو میخونیم و جدیدا یاد گرفته صدای زنبور رو هم در بیاره. بچه هارو خیلی دو...
30 دی 1391

این روزها..

گل پسر 15 ماهه مامان خانوم! این روزها سر مامان خیلی شلوغه به همین خاطر وبلاگت خیلی دیر آپدیت میشه پس لطفا مامان رو ببخش! و اما امیر علی جان در این روزهای سرد زمستون... پسرمون بزرگتر شده و به مراتب شیطون تر! الان 13 مروارید قشنگ توی دهنش داره! کلمات بیشتری رو میگه و کم کم جمله سازی میکنه. از مهمترین سرگرمیهاش روشن و خاموش کردن چراغ هاست! مسئولیت پذیر شده و کارهایی که ازش خواسته میشه انجام میده مثلا وقتی مامانش ازش میخواد کتابهاش رو که ریخته رو زمین توی کشو جمع کنه این کاررو با حوصله و دقت انجام میده! اینکه خودشو لوس کنه رو یاد گرفته و هرروز صبح مامان رو با اداهای جدیدی عاشق و عاشق تر میکنه مثل مامی صدا کردنش یا مام گفتش و یا بوسه های شیرینی...
13 دی 1391